1⃣ تفاوت ماهوی انسان و حیوان
🔹اولین عامل، به لحاظ تاریخی، به ارسطو بر می گردد. ارسطو نخستین فیلسوف و نخستین زیست شناسی است که یک نظریه درباره ی تفاوت میان انسان ها و حیوانات و نباتات و جمادات بیان کرد، که بر طبق اون نظریه، میان این چهار قلمرو، خط فاصل بسیار قاطع و مرزی واضح وجود داره. ارسطو معتقد بود که تفاوت ما انسان ها با سایر حیوانات، تفاوت ماهویست، نه تفاوت کیفی و درجه ای. او می گفت ما به لحاظ ماهیت متفاوتیم با حیوانات، و به طریق اولی، همین خط فاصل با نباتات و جمادات نیز وجود دارد.
🔹در واقع ارسطو معتقد بود که دنیای انسان ها با دنیای مثلا حیوانات متفاوت است. و مهمترین تفاوت به نظر ارسطو، وجود دو ویژگی در انسان است. یکی ویژگی عقل و تفکر و دوم ویژگی اراده ی آزاد. که به نظر ارسطو این دو ویژگی در سایر موجودات، مطلقا وجود نداشت. این تفاوت، سبب میشد که به نظر ارسطو، حیوانات دنیای درونی نداشته باشند و فقط دنیای بیرونی داشته باشند و ما انسان ها علاوه بر دنیای بیرونی، دنیای درونی هم داشته باشیم؛این بدان معنا بود که حیوانات رفتار دارند، اما ذهن ندارند.
🔹سخن ارسطو که چه از لحاظ فلسفی و چه به لحاظ زیستی، توسط جالینوس که به یک معنا بنیان گذار پزشکی در غرب است، تقویت شد و این دیدگاه متاسفانه در غرب رایج است، به طوری که بنیان گذار فلسفه مدرن در غرب، یعنی دکارت به جد معتقد است که حیوانات ماشین اند و درون و باطن ندارند.
2⃣خودشیفتگی نوعی
🔹دومین عامل، خود شیفتگی نوعی می باشد. خودشیفتگی نوعی، باعث می شود که ما نوع انسان را برتر و متمایز از سایر انواع بدانیم. و این در نظریه ی انسان اشرف مخلوقات است نیز وجود دارد.در ادیان ابراهیمی، ولو نه در خود آموزه ها دقیقا، ولی در پیروان این ادیان، این نظریه ی انسان اشرف مخلوقات است وجود دارد.
و این برتر دانستن، حتی اگر نه به لحاظ منطقی، ولی به لحاظ روانشناختی ما را به این سمت سوق می دهد که حقوقی را برای خود قائل باشیم و برای انواع دیگر خیر!
و اگر ما خود را امیر مخلوقات بدانیم و بقیه را اسیر خود، هیچ بعید نیست که نسبت به سایر موجودات، خشونت بورزیم.
🔹من معتقدم نظریه ی اشرف مخلوقات بودن انسان، تاثیری عمده ای در فرهنگ های ادیان و مذاهب غربی. وگرنه اگر ما فرهنگ ادیان و مذاهب شرقی مثل آیین بودا و آیین دائو و در رتبه ی سوم آیین هندو را می پذیرفتیم که اصلا معتقد نیستند که انسان اشرف مخلوقات است بلکه معتقد اند که انسان هم یکی از اجزای عالم طبیعت است و با سایر اجزای طبیعت، فقط نوعی همکاری می تواند داشته باشد نه اینکه خود را امیر و آنها را اسیر خود بداند، دیدگاه ما را نسبت به حقوق حیوانات متفاوت می کرد.
3⃣بی خبر بودن از پیامدهای درد و رنج وارد کردن به حیوانات
🔹عامل سوم، این است که ما از رابطه ی علی بین اجزای جهان بی خبریم. اجزای جهان ارتباط علی و معلولی بسیار عمیق و پیچیده و در هم تنیده ای دارند و این بدان معناست که شما نمی توانید به یک جزئی از این جهان آزاری برسانید، الا اینکه اثر این آزار، در سایر اجزای طبیعت نیز ظاهر خواهد شد.
🔹اگر نخواهیم از اصطلاح فلسفی رابطه ی علی استفاده کنیم، و از مفهوم علمی امروز استفاده کنیم که سخت در زیست شناسی و بیوفیزیک مورد توجه قرار دارد این است که همه ی اجزای جهان، یک ارتباط ارگانیک با یکدیگر دارند و ارتباط ارگانیک بدین معناست که اگر به یکی از این اجزا لطمه ای وارد شود، بقیه ی اجزا از آثار و نتایج این لطمه در امان نیستند. یکی از غفلت های ما همین است که این ارتباط را ارگانیک نمی بینیم و اون رو مکانیکی درک می کنیم، به طوری که اگر جزئی دچار لطمه ای شود، بقیه اجزا سر جای خود هستند و تاثیری نمی پذیرند.
به عبارتی ما پیامدهای درد و رنجی که به حیوانات و احیانا به نباتات وارد می کنیم بی خبریم.
4⃣ در جامعه ای که بیشترین ظلم ها به انسان می شود ظلم به حیوانات عجیب نیست
🔹عامل چهارم به روانشناسی اجتماعی اخلاق بر می گردد. وقتی من در جامعه ای زندگی می کنم که نسبت به انسان ها ظلم می شود، دیگر خنده دار به نظر می آید که بگوییم به حیوانات ظلم نکنید و حقوق آن ها را پاس بدارید.
🔹در جامعه ای که گفته می شود انسان اشرف مخلوقات است و ما با تمام پوست و گوشت و استخوان خود حس می کنیم که به این اشرف، بیشترین ظلم ها روا داشته می شود، خنده دار به نظر می آید که بگوییم حقوق حیوانات رو هم پاس بدارید و نسبت به اونها همدلی و همدردی داشته باشید!
به نظر من می آید به لحاظ روانشناختی اجتماعی جامعه ای که بر اساس ظلم و خشونت مبتنی شده است، تعلیم و تربیت های آکادمیک، در مخاطبان موثر نمی افتد.
🌂سخنرانی حقوق حیوانات ،نشست تخصصی حقوق حیوانات